عده ای شما را سید می نامند، بعضی ها آقا جون صدایتان می کنند و دوستانی هم شما را حاج آقا خطاب می کنند. چه فرقی می کند که هر کسی شما را چه بنامد، هیچ ... اصل این است که شما برای خیلی ها برادر بزرگترید، برای خیلی ها پدری مهربان.
چتر وجود شما گسترده است و پناه و سایبان خیلی ها هستید. امروز شما در دفتر همیاران نازی آباد نیستید و مثل هر روز سر اذان به خانه ی پدر نمی روید.
امروز شما در گوشه ای از این شهر روی تخت بیمارستان خوابیده اید و همه ما چه گیج و حیران در جستجوی سلامتی شما هستیم.
آقای صنیع خانی پدر، آقای صنیع خانی برادر ...
این روزهای اربعینی، ما دعاهایمان را به گوش باد می سپاریم که به بین الحرمین برسد. در این روزهای نزدیک سالگرد برادر شهید والامقامتان دست به دامن ایشان می شویم.
ما چون باد در لابلای پرچم های سیاه حسین خواهیم چرخید که شما را دوباره سلامت و سرزنده در کوچه ها و مساجد نازی آباد ببینیم.
ما عده ی کثیری هستیم که به وجود پر مهر شما نیاز داریم و انشا الله شفای شما را از مادرتان زهرا و برادر شهیدتان هدیه می گیریم.