دو نمونه ديگر از حقوق خداوند
در اين رابطه حضرت امير(ع) در نهج البلاغه به دو حق مهم خداوند اشاره كرده و فرموده اند: "از جمله حقوق واجب خداوند بر بندگانش نصيحت و خيرخواهي آنان در حد توانشان نسبت به يكديگر، و تعاون و همكاري بر اقامه حق در جامعه ميباشد. و هيچ كس - هرچند در داشتن حقيقت و دينداري داراي منزلتي بزرگ و فضيلت و امتياز باشد - بالاتر از اين نيست كه در رسيدن به حقش نيازمند به كمك و ياري ميباشد. و هيچ كس - هرچند در چشم و نظر مردم كوچك و كم ارزش شمرده شود - كمتر از اين نيست كه از او براي احقاق حق در جامعه كمك و ياري طلبيده شود، يا براي رسيدن به حق خودش به ياري و كمك ديگران نيازمند نباشد." (1)[1] "و لكن من واجب حقوق الله علي عباده النصيحة بمبلغ جهدهم، والتعاون علي اقامة الحق بينهم . و ليس امرؤ - و ان عظمت في الحق منزلته، و تقدمت في الدين فضيلته - بفوق أن يعان علي ما حمله الله من حقه، و لا امرؤ - و ان صغرته النفوس واقتحمته العيون - بدون أن يعين علي ذلك او يعان عليه"; نهج البلاغه صبحي صالح، خطبه 216.
رابطه حقوق انسانها با حقوق الهي
حقوق انسانها از حقوق خداوند منفك نيست و بين آنها رابطه نزديكي وجود دارد.
حضرت امير(ع) در اين رابطه فرموده اند:
"خداوند از ناحيه حقوق خود حقوقي را بين بندگانش قرار داد كه با يكديگر تعامل و رابطه متقابل دارند، و بعضي مستلزم بعضي ديگر خواهد بود و برخي بدون برخي ديگر ثابت نمي باشد." (1)
همچنين فرمودند: "خداوند سبحان حقوق بندگانش را مقدمه اي قرار داد براي حقوق خود; پس هر كس اقدام به اداي حقوق بندگان خدا نمود، در نهايت ميتواند اقدام به اداي حقوق الهي نمايد." (2)
[1] "ثم جعل سبحانه من حقوقه حقوقا افترضها لبعض الناس علي بعض، فجعلها تتكافاء في وجوهها و يوجب بعضها بعضا و لايستوجب بعضها الا ببعض"; نهج البلاغه صبحي صالح و عبده، خطبه 216.
[2] "جعل الله سبحانه حقوق عباده مقدمة لحقوقه، فمن قام بحقوق عبادالله كان ذلك مؤديا الي القيام بحقوق الله"; غررالحكم، حديث 4780.
حق كرامت انساني
حق كرامت انساني يكي از حقوق اساسي و زيربنايي براي ديگر حقوق موضوعه بشري است .
بر همين اساس است كه اسلام انسان را داراي مقام و ارزش والايي ميداند. در تعليمات ديني تنها انسان است كه سروري موجودات زمين و آسمان براي او مطرح ميباشد، و در قرآن تصريح شده كه روح خدا در او دميده شده و او شايسته تكريم و تعظيم و حتي سجده فرشتگان و مقام خليفة اللهي قرار گرفته است .
هم چنين در قرآن كريم آمده است :
"همانا ما فرزندان آدم را كرامت بخشيديم و آنان را بر دريا و خشكي مسلط نموديم و از چيزهاي پاك روزي داديم و بر بسياري از مخلوقات خويش برتريشان داديم ." (1)
و نيز ميفرمايد:
(... فتبارك الله احسن الخالقين) (2)
در اين آيه شريفه پس از اشاره به مراحل تكون و رشد جنين و دميده شدن روح در آن، خداوند از خود به عنوان "احسن الخالقين" نام برده و خلق چنين موجودي به نام انسان را به خود تبريك گفته است . بديهي است صفت "احسن الخالقين" براي خداوند متناسب با صفت "احسن المخلوقين" براي انسان خواهد بود، و نيز تبريك خداوند جز با كرامت ذاتي انسان سازگار نخواهد بود.
جابر بن عبدالله نقل ميكند: "جنازه يك يهودي را از كنار ما عبور ميدادند، ما جلوس كرديم اما پيامبر(ص) به احترام جنازه قيام كردند. به پيامبر(ص) عرض كرديم آن جنازه از آن يك يهودي بود; حضرت فرمودند: هنگامي كه جنازه اي را مشاهده كرديد قيام نماييد." (3)
[1] (و لقد كرمنا بني آدم و حملناهم في البر و البحر و رزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا); اسراء (17): 70.
[2] مؤمنون (23): 14.
[3] صحيح بخاري، كتاب 23، في الجنائز، باب 50، من قام لجنازة يهودي، ج 2، ص 87.
همچنين نقل شده است كه جمعي از اصحاب در منطقه اي وقتي جنازه اي عبور داده شد به احترام آن قيام كردند، در مقابل به آنها گفته شد: جنازه از آن اهل ذمه است . اصحاب در جواب گفتند: چنين
ماجرايي براي ما هم پيش آمد و پيامبر در مقابل جنازه قيام كردند و وقتي با اعتراض روبرو شدند فرمودند: "آيا او يك انسان نيست ؟!" (1)
و حضرت امير(ع) در نامه معروف خود به مالك اشتر در مورد حقوق مردم و برخورد با آنان فرموده اند: "... فانهم صنفان : اما اخ لك في الدين او نظير لك في الخلق ..." (2); "همانا مردم دو صنف ميباشند: يا برادران ديني و يا همنوعان تو ميباشند."
آن حضرت اخوت در دين يعني عقيده را در عرض و مساوي با انسانيت و همنوع بودن دانسته و هيچ ترجيحي از نظر حقوق براي صرف عقيده قائل نشده اند.
علاوه بر آنچه ذكر شد ميتوان براي اثبات حرمت و كرامت ذاتي انسان - بدون ملاحظه عقيده و فكر او - به چند دسته از روايات تمسك نمود:
[1] همان مأخذ.
[2] نهج البلاغه صبحي صالح، نامه 53.
1 - رواياتي كه به طور مطلق دلالت ميكند بر توصيه به حسن البشر - برخورد خوب - و حسن خلق با تمام مردم دنيا، اعم از مسلمان و غيرمسلمان (لجميع العالم); بديهي است هنگامي كه حسن بشر و حسن خلق با تمام مردم مطلوب شارع باشد، به طريق اولي هتك حرمت آنان نيز مطلقا مذموم و مرغوب عنه شارع خواهد بود، و قهرا بر كرامت ذاتي هر انساني از جهت انسانيت دلالت خواهد كرد. براي تفصيل بيشتر به روايات باب "حسن الخلق" و باب "حسن البشر" كتاب كافي مراجعه شود.(1)
2 - رواياتي كه دلالت بر مدارا با مردم ميكند بدون اينكه دلالتي بر تفاوت بين مسلمان و غيرمسلمان داشته باشند. در بعضي از اين روايات مدارا با مردم نصف ايمان شمرده شده است، و در بعضي از آنها آمده : "خداوند به حضرت موسي (ع) خطاب كرد و گفت : سر خود را در دل مخفي نما و در ظاهر حتي با دشمن من و دشمن خودت مدارا كن ... ."
اين روايات نيز به طريق اولي دلالت بر قبح هتك حرمت مردم و حتي دشمنان حق ميكند، و قهرا كرامت ذاتي هر انساني از آنها به دست ميآيد. به روايات همين باب در كتاب كافي مراجعه شود.(2)
3 - رواياتي كه به طور مطلق دلالت ميكند بر محبت نمودن و دوستي با مردم . اين گونه روايات هم از پيامبر(ص) و هم از ائمه معصومين (ع) نقل شده است . پس نمي توان گفت مقصود از "ناس" فقط اهل سنت ميباشند، زيرا در زمان پيامبر(ص) اهل سنت به معناي كنوني مطرح نبوده است . دلالت اين گونه روايات بر كرامت ذاتي مردم از جهت انسانيت آنان واضح است . به روايات اين باب در كتاب كافي مراجعه شود.(3)
[1] كافي، كتاب الايمان و الكفر، ج 2، ص 104 - 99.
[2] همان، باب المداراة، ج 2، ص 118 - 116.
[3] همان، كتاب العشرة، باب التحبب الي الناس و التودد اليهم، ج 2، ص 642 و 643.
4 - رواياتي كه دلالت ميكند بر مطلوبيت و مدح سلام كردن بر يهود و نصارا و دعا به آنان ; از جمله : در روايتي از امام رضا(ع) نقل شده است كه از امام صادق (ع) سؤال شد چگونه به يهودي و نصراني دعا كنيم ؟ فرمودند: "بگوييد خدا براي تو مبارك نمايد دنيا را." در اين زمينه نيز به كافي، كتاب العشرة مراجعه شود.(1)
از اين روايات نيز به خوبي مبغوضيت هتك حرمت غيرمسلمانان و حرمت و كرامت همه انسانها فهميده ميشود.
علاوه بر آيات و روايات ذكر شده، بايد دانست انسان كه يك موجود متعلق به ناسوت است و در قوس نزول در عالم ناسوت كه نازلترين عوالم هستي است قرار گرفته است، خداوند چنان لياقت و استعدادي به او عطا نموده كه در اثر حركت جوهري پس از طي مراحل نباتي و حيواني و نيل به مرحله انسانيت ميتواند با قدرت علم و عمل در قوس صعود به مرحله كون جامع و بالاترين و شريف ترين عوالم هستي يعني عالم عقول مجرده برسد; كه نمونه بارز آن انسانهاي كامل همچون : پيامبراكرم (ص) و ائمه معصومين (ع) ميباشند. جايي كه - بنا بر آموزه هاي ديني - هيچ فرشته و ملك مقربي به آن نمي رسد.(2) و چنين موجودي با چنين لياقت و استعدادي قهرا داراي كرامت ذاتي و شرافت خواهد بود.
[1] همان، باب التسليم علي اهل الملل، ج 2، ص 650 - 648.
[2] به روايات مربوط به معراج پيامبراكرم (ص) مراجعه شود.
بنابراين همه انسانها صرف نظر از دين و مذهب و اعتقادات و اعمال و رفتار، داراي كرامت ذاتي هستند; هرچند انسان باتقوا در نزد خداوند داراي فضيلت و كرامتي بيشتر است . و در حقيقت هرانساني داراي كرامت ذاتي است ; اما انسان باتقوا علاوه بر كرامت ذاتي داراي كرامت ارزشي كه با اكتساب به دست ميآيد نيز ميباشد:
(ان اكرمكم عندالله اتقيكم) (1)
"باارزشترين شما نزد خداوند باتقواترين شما هستند."
ولي اين كرامت ارزشي هيچ تأثيري در حقوق اجتماعي ندارد، و در حقوق اجتماعي همه انسانها - صرف نظر از درجه ايمان و تقواي آنها - از اين گونه حقوق بهره مند هستند.
لازم به ذكر است كرامت ذاتي انسان كه از قرآن و روايات استفاده ميشود، نمي تواند بدون حقوق ذاتي براي حقيقت انسان - بدون ملاحظه عقيده او - تصور شود; زيرا كرامت نوعي ارزش دادن و ترجيح انسان از جهت انسانيت است و اين معنا مستلزم آن است كه انسان داراي حقوق فطري، طبيعي و اجتماعي از قبيل : حق حيات، حق آزادي انديشه و بيان و نظاير آن باشد.
بر همين اساس نمي توان صرف داشتن عقيده خاص را - گرچه حق باشد - دليل بر امتيازدهي در اعطاي حقوق اجتماعي و شهروندي دانست .
[1] حجرات (49): 13.
همچنين در قرآن كريم از زبان حضرت ابراهيم (ع) ميخوانيم كه آن حضرت به خداي متعال عرض كرد:
(رب اجعل هذا بلدا آمنا و ارزق اهله من الثمرات
من آمن منهم بالله و اليوم الاخر) (1)
"پروردگار من ! اين سرزمين (مكه) را سرزمين امني قرار ده، و مردم آن را - آنان كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده اند - از ثمرات آن بهره مند فرما."
اما خداي متعال در پاسخ تقاضاي ابراهيم (ع) فرمود:
(و من كفر فامتعه قليلا ثم اضطره
الي عذاب النار و بئس المصير) (2)
"هر آن كس را كه كافر شود (در اين دنياي فاني و زودگذر از نعمت هاي خود) در زمان كوتاهي بهره مند سازم و سپس (در روز جزا) به عذاب آتش ميكشانم، و چه بد سرانجامي است ."
قيد (قليلا) در آيه شريفه يا به معناي زمان كوتاه است يعني دنيا در برابر آخرت، و يا به معناي نعمت هاي كم ميباشد يعني نعمت هاي دنيوي در برابر نعمت هاي اخروي ; و در هر دو حالت اشاره به دنياي فاني و زودگذر است . در حقيقت ابراهيم (ع) از خداي متعال خواسته بود كه فقط مؤمنان را از حقوق طبيعي بهره مند سازد، اما خداوند بهره مندي از مواهب طبيعي در اين دنيا را بر همه انسانها - صرف نظر از ايمان و اعتقاد آنان - مقرر ميفرمايد و انديشه برتري مؤمنان در بهره گيري از حقوق طبيعي در اين جهان را مردود ميشمارد.
از طرفي اگر عقيده منشاء حقوق براي انسانها باشد، بايد برحسب شدت و ضعف عقايد حقه افراد، حقوق آنان نيز كم و زياد و ضعيف و قوي گردد; در صورتي كه به يقين چنين نيست و شدت و ضعف عقايد حقه انسانها تنها منشاء كرامت معنوي و ارزشمند بودن آنان نزد خداوند خواهد بود.
از طرف ديگر بايد گفت : همين كرامت ذاتي انسان است كه بنابر مكتب هاي مختلف حقوقي - اعم از مكتب هاي الهي و غيرالهي - زمينه پيدايش حقوق گوناگون براي افراد انسانها ميشود. منتهي الامر هر مكتبي مطابق جهان بيني خاص خود به انسان مينگرد و او را مورد تجزيه و تحليل كامل يا ناقص قرار ميدهد.
[1] بقره (2): 126.
[2] همان .
ادامه دارد ...