در تابستان سال ۱۳۵۹ آقای محمود محمودی به اتفاق گروهی از پاسداران کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۱۳، برای طی دوره کوتاهی به پادگان امام حسین (ع) سپاه منتقل شدند. سپس با توجه به تحرکات عراق در مرزهای غربی به کرمانشاه و سپس به جوانرود اعزام و به مجرد رسیدن به جوانرود به نفت شهر انتقال یافتند.
پس از ورود به نفت شهر برای مقابله با نیروهای متجاوز، به سمت مرز حرکت و متاسفانه در حلقه محاصره دشمن گرفتار می شوند. برخی از این افراد اسیر و تعدادی از جمله آقای محمودی با مرارت های فراوان توانستند از چنگ دشمن رهایی یابند.
چکیده ای از آنچه گذشت را از زبان ایشان می شنویم.
این اتفاق قبل از سی و یکم شهریور ماه ۱۳۵۹ ( روز رسمی جنگ ایران و عراق ) صورت پذیرفته است.
سـلام حاج محمود
الحمدالله که خوب و سلامت و سرحال هستی
شما یکی از بچه های مستعدی بودی که در بین بچه های منطقه میشناختم.
خیلی از بچه ها با شما بودند که برای مشایعت شماها آمده بودم.
چقدر خوب بود که اسم بچه هارو در شکل گیری خاطرات ! یاد کنیم تا بخاطر صیانت و قدردانی از آنها کاری کرده باشیم.
اگر فراموش نکرده باشم، قاسم نجفی، اکبر خوش کوک، غلام زنگنه، زنده یاد حسن عبدالهی، علیرضا سمندر، زندهیاد پرویز آناهیده، برادر بزرگوارتون و ...
سربلند و سرافرازتر باشید
والسلام علی من اتبع الهدی
وح مطهر شهید قدرت الله برزوئی شاد که ایشان اولین شهید دفاع مقدس از مجموعه کمیته انقلاب اسلامی منطقه ۱۳ بود .
درود بر روح پُر فتوح سردار شهید حاج جواد عابدی که در آن عملیات ایشان و برادر فریدون وحدانی بر اثر اصابت ترکش خمسه خمسه مجروح شده بودند ، نیک بیاد دارم که حقیر باتفاق حاج قلی پور عضله بشدت جراحت برداشته زیر زانو آقا فریدون وحدانی که بشدت عفونی شده بود و صدها کرم در محل جراحت وارده لانه کرده بودن را با مصیبت پاکسازی و بنده زیر پوش خود را درآوردم و آتش زدم و خاکستر آنرا بر روی محل جراحت که شعاع آن حداقل ۳۰ سانتیمتر بود ریختم و متعاقب نیمی آن چفیه فرد درجه دار که جمعی یگان دیگر بود را به زور از وی خلع ید نمودم تا مثلاً بانداژ نموده باشیم ، اصلاً تعریف و توصیف شرایطی که ما با آن مواجه شدیم شاید باورش برای شنوده غیر قابل باور باشد ، خوردن خرچنگ و قورباغه ، ریشه نی ، علف ، مختصر آب باقی مانده در برخی برکه ها و ادرا دیگر همرزم و ...... ، این تلاش و خدمت ما ان شاءالله مقبول درگاه خداوند متعال قرار گیرد .
براساس آنچراکه توسط عزیز گرانقدر حاج آقا سیّد علی صنیع خانی مکتوب و بواسطه حاج آقا محمود محمودی حکایت از آن دارد که در این کلیپ مختصری از خاطرات حاج محمود میکس و نشر داده شده است .
درود بر عزیزانی که سالها درد و رنج ناشی از اسارت را در زندانهای رژیم بعث متحمل شدند و بعد از سالها سرافرازانه به مهین مراجعت فرمودند که نام تمامی را بیاد ندارم امِا تعدادی آقایان محمد قدیر جهانی ، علی علومی ، مجید شیرزی ، ناصر شهبازی ، محمود بچه خزانه ، علی بچه یاقچی آباد و احتمالاً دو نفر دیگر ، خداوند متعال به مومنین آزاده خیر کثیر دنیا و عقباء مرحمت فرماید .
البته حقیر نیز معجزه خداوند متعال و عظمت آقا ابوالفضل العباس علیه السلام را در نتیجه سقوط از صخره ای با حداقل ۲۵ متر ارتفاع درک کردم ، در طول مدّت سقوط فریاد زدم یااااا ابوالفضل ، با پهلو بر روی تخته سنگی فرود آمدم ، دقیقاً کیف قمقمه ام پاره و در نقش ضربه گیر را ایفاء کرد و کف دست چپم نیز بشدت بر اثر اصابت بر روی سنگ ها تیز جراحت جدّی برداشت و بیهوش شده بودم و دقایقی بعد هوشیار شدم و دیدم تعداد قابل توجه زنبور بزرگ قرمز رنگ و مار افهی در کنار بیتوته نموده است و ..... ،
الحمدالله با مراجعت به تهران بهبود یافت .
سرمایه من از این جهان یک کفن است آنهم بی گُمانم که آنرا ببرم یا نبرم .
العبد حمید احمدی
سلام به همه ی رزمنده گان وشیر مردان کمیته منطقه سیزده نازی اباد باز ماه مهر امد و غم واندوه از دست دادن برادر شهیدم حاج جواد عابدی که سالهاست در فراقش اشک میریزیم ودل تنکش هستیم و با خاطراتش روزها وسالها را سپری میکنیم
الحمدالله که خوب و سلامت و سرحال هستی
شما یکی از بچه های مستعدی بودی که در بین بچه های منطقه میشناختم.
خیلی از بچه ها با شما بودند که برای مشایعت شماها آمده بودم.
چقدر خوب بود که اسم بچه هارو در شکل گیری خاطرات ! یاد کنیم تا بخاطر صیانت و قدردانی از آنها کاری کرده باشیم.
اگر فراموش نکرده باشم، قاسم نجفی، اکبر خوش کوک، غلام زنگنه، زنده یاد حسن عبدالهی، علیرضا سمندر، زندهیاد پرویز آناهیده، برادر بزرگوارتون و ...
سربلند و سرافرازتر باشید
والسلام علی من اتبع الهدی