منشاء اين حق، حق كمال يابي و عدالت خواهي است كه بالفطرة در نهاد انسانها وجود دارد. اين حق از حقوقي است كه ثابت ميباشد و با اختلاف زمان و مكان و مناطق ثابت خواهد بود; ولي نوع آن ممكن است به حسب اختلاف زمان و مكان اختلاف داشته باشد. ادله اي كه دلالت ميكند بر حرمت تحمل ظلم و سكوت در برابر آن و لزوم مبارزه با ظالم، و عموم ادله نهي از منكر بر وجود اين حق دلالت ميكند.
حق ايتام و محرومين
خداوند براي فقرا و ايتام و محرومين جامعه در اموال اغنيا حقوقي را قرار داده است ; و در آيه شريفه :
(والذين في أموالهم حق معلوم للسائل و المحروم) (1)
"و كساني كه در اموال آنان براي افراد سائل و محروم حق معيني است" به آن تصريح شده است ; و اين حق اصولا منطبق بر همان صدقات و زكوات واجب و مستحب ميباشد. در روايات متعددي آمده است : "خداوند آنچه مقتضاي عدالت بوده و حق فقرا و محرومين را تأمين ميكرده در اموال ثروتمندان منظور داشته است ; ولكن به خاطر امتناع اغنيا و ثروتمندان است كه در جامعه فقير و تهيدست وجود دارد." (2)
از طرف ديگر خداوند براي فقرا و محرومين حقي نيز بر مسئولين جامعه قرار داده است كه شرايطي را فراهم آورند تا فقرا به حقوق مشروع خود برسند، و با تلاش و فعاليت بتوانند روي پاي خود بايستند و به استقلال اقتصادي نايل شوند.
[1] معارج (70): 24 و 25.
[2] وسائل الشيعة، كتاب الزكاة، باب 1 از ابواب "ما تجب فيه الزكاة"، حديث 2 و 3 و 6 و 9.
بنابراين اگر حقوق آنان تأمين گردد خود به خود زمينه فقر و محروميت در جامعه از بين ميرود، و با ريشه كن شدن فقر زمينه گناهاني كه ناشي از فقر و محروميت ميباشد از بين خواهد رفت .
از سوي ديگر فقر فرهنگي افراد محروم و ايتام بي سرپرست كه ناشي از تحقير آنان در جامعه و ندادن شخصيت به آنان ميباشد نيز از عوامل عصيانها و ناهنجاريهاي اجتماعي به شمار ميرود; از اين رو حق ديگر ايتام و محرومين بر جامعه اين است كه به آنان شخصيت داده شده و با محبت و عزت با آنان برخورد شود. قرآن كريم ميفرمايد: "با افراد يتيم برخورد ذلت آور و قهرآميز نداشته باش، و با سائلان و فقرا برخورد زجرآور مكن ." (1)
و نيز در سوره بقره احسان به ايتام و مساكين را پس از احسان به پدر و مادر و خويشاوندان و بعد از دعوت به پرستش خداوند قرار داده است .(2)
حضرت امير(ع) نيز در وصيت نامه معروف خود ايتام را بالخصوص مورد توجه قرار داده و فرموده اند: "هر روز وضع معيشتي آنان را بررسي نماييد، و مبادا آنان نزد شما حقير و ذليل شمرده شوند... ." (3)
[1] (فاما اليتيم فلا تقهر _ و أما السائل فلا تنهر); ضحي (93): 9 و 10.
[2] بقره (2): 83.
[3] نهج البلاغه صبحي صالح، نامه 47.
حق تقدم
در موارد خاصي بعضي افراد نسبت به بعضي امتيازات بر ديگران حق تقدم دارند; از جمله :
در پرداخت زكوات و صدقات، خويشان نيازمند بر حسب قرابتشان به ترتيب بر ديگران مقدمند;(1) همچنين اهالي شهر و محل زكات دهنده نيز بر اهالي شهرهاي ديگر مقدم هستند.(2)
در مساجد و اماكن عمومي كه افراد زيادي مراجعه ميكنند، كساني كه زودتر جاگرفته و يا نوبت گرفته اند به ترتيب بر ديگران مقدمند. در روايتي امام صادق (ع) فرموده اند: هر كس به مكاني سبقت گرفت تا يك شبانه روز بر ديگران حق تقدم دارد.(3)
در احياي زمين هاي موات هر كس زودتر اقدام كند بر ديگران مقدم است .(4) همچنين است در مواردي كه كسي زودتر از ديگران چيزي را كه جزو اموال عمومي است و قبل از آن مال كسي نبوده تصاحب ميكند; مانند: صيد ماهي از دريا و يا گرفتن پرندگان و نظاير آن ; زيرا تصاحب موجب مالكيت تصاحب كننده ميشود.
[1] وسائل الشيعة، كتاب الزكاة، باب 15 از ابواب المستحقين للزكاة .
[2] همان، باب 38.
[3] وسائل الشيعة، كتاب الصلاة، باب 56 از ابواب احكام المساجد، حديث 1.
[4] وسائل الشيعة، باب 1 از ابواب كتاب احياء الموات .
3 - حقوق متقابل مردم و حكومت صالح
در رابطه با اهميت حقوق متقابل مردم و حاكميت صالح، حضرت امير(ع) فرموده اند: "همان گونه كه من در اثر حاكميت بر شما حقي دارم شما نيز بر من حقي داريد، و حق در مقام بيان و توصيف آسانترين چيزهاست، اما در مقام عمل و اجرا سخت ترين و مشكل ترين آنها خواهد بود." سپس فرمودند: "بزرگترين فريضه اي كه خداوند در بين حقوق قرار داده حق حاكم بر مردم و حق مردم بر حاكم است ; اين فريضه اي الهي و حقي است كه هركدام بر ديگري خواهند داشت، و تأمين اين حقوق موجب الفت و اعتماد متقابل مردم و حاكميت و نيز عزت دين در جامعه خواهد شد. مردم جز با صلاح حاكميت اصلاح نمي شوند و حاكميت نيز جز با مستقيم و متعادل بودن مردم اصلاح نمي شود. پس اگر مردم و حاكميت حق يكديگر را متقابلا تأمين و ادا نمودند، حق غالب و ارزشمند خواهد شد و پايه هاي دين استوار و راههاي آن هموار و شاخصه هاي عدالت در جامعه برقرار و ارزشها و سنت هاي ديني فراموش شده احيا ميگردد. در چنين شرايطي است كه روزگار خوبي براي مردم و اميد به دوام و بقاي حاكميت و قطع طمع دشمنان را به دنبال خواهد داشت ." (1)
[1] نهج البلاغه صبحي صالح و عبده، خطبه 216.
همچنين - بنابر نقل الميزان از تفسير درالمنثور - آن حضرت فرمودند: "حق علي الامام أن يحكم بما انزل الله و أن يؤدي الامانة، فاذا فعل ذلك فحق علي الناس أن يسمعوا له و أن يطيعوا و أن يجيبوا اذا دعوا" (1) "بر امام لازم است آن چنان در ميان مردم حكومت كند كه خداوند دستور آن را نازل كرده است، و امانتي كه خداوند به او سپرده است را ادا كند. هرگاه چنين كند بر مردم است كه فرمان او را بشنوند و اطاعتش را بپذيرند و دعوتش را اجابت كنند."
اين كلام حضرت صريح است در اينكه اولا حقوق مردم و حاكميت به شكل متقابل خواهد بود و اگر حاكميت حقوق مردم را تأمين ننمود حقي بر مردم نخواهد داشت، ثانيا حكومت امانتي است در اختيار حاكميت نه ابزاري براي اعمال قدرت و حكومت كردن .