فلسفه بعثت پیامبر؛
عبور از «عدالت اخلاقی» به «کرامت انسانی» (2)
عبور از «عدالت اخلاقی» به «کرامت انسانی» (2)
استاد علی باقری فر
1400/07/12
1400/07/12
جلوهها و نمونههای دفع بدی با خوبی
یکی از نکتههای مهم در روششناسی فهم قرآن و نیز در شیوة آموزشی و تربیتی کلام وحی، درآمیختن «مفاهیم با مصادیق» و «توصیه با توصیف» و «نشان دادن نمونههای عینی در کنار بایدها و نبایدهای علمی و هنجاری» است. سروش وحی همزمان با فراخوانِ مخاطبان خویش به بایستها و شایستهای اخلاقی، روی افراد و نمونههایی دست میگذارد که با این مفاهیم زیستهاند، تا اولاً چگونگی تحقق این مفاهیم را در عینیت زندگی نشان دهد، ثانیاً روشن سازد که این فرامین صرفاً اموری انتزاعی و ذهنی نیستند و کاملاً کاربردی و قابل اجرا هستند و ثالثاً الگو و سرمشقهایی را در اختیار علاقهمندان و فراگیران قرار دهد تا از رفتار آنان بیاموزند و شیوة زندگی خویش را با آنان همآهنگ و همسو سازند.
بر این پایه اگر قرآن در آیات متعدد (ویژة دورههای آموزشی و تربیتی پیشرفته) مخاطبان آشنای خود را به دفع بدی با خوبی فرامیخواند، در عینیت زندگی نیز تجلّیات مختلف این آموزه را به تصویر میکشد تا معلوم شود که اگر کسی به آن عمل کند چه اتفاقی میافتد.
نافرمانی بنده و بخشش خدا
اجازه دهید ابتدا تجلّی این آموزه را در فعل خدا پیگیری کنیم و ببینیم هم او که فرمان «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن» صادر میکند شخصاً در برابر بدیها و نافرمانیهای بندگانش چه عکسالعملی از خود نشان میدهد، او که قدرت دارد بندگان عاصی و گناهکار خویش را به شدیدترین وجه مجازات کند و هرچه را به آفریدههای خویش داده است از آنان بازپس گیرد و حتّی حق حیات را از آنان سلب نماید، اما آیا چنین میکند یا همچنان به بندهنوازیاش ادامه میدهد و نعمتهایش را به سوی بندگان نافرمانش سرازیر میسازد، به آنان فرصت آزمون و خطا میدهد، دست آنان را میگیرد تا در پرتگاه یأس و ناامیدی سقوط نکنند و راه اصلاح و رشد را به روی خویش بسته نبینند.
آری! خدایی که بندگان خویش را به چشمپوشی از خطای دیگران فراخوانده است پیشاپیش و با صدای بلند و آشکارا به همه گنهکاران اعلام کرده است که: نگران مجازات الهی نباشید، زیرا خداوند همة گناهان را میآمرزد.
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (زمر/53)
«بگو: اي بندگان من که با خویش گزافکاري کردهاید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میآمرزد؛ بیگمان اوست که آمرزندة بخشاینده است.»
پس اگر میخواهید بفهمید که دفع بدی با خوبی یعنی چه؟ بدانید که از جمله جلوههای آن این است که هرگاه از ناحیة کسی -که هرچه دارد از شما دارد و ادامة زندگی شرافتمندانه اش نیز به دست شماست- مورد ستم و نافرمانی قرار گرفتید، بهجای اینکه او را تنبیه کنید و دادههای خود را از او بازپس گیرید، خطای او را ببخشید و همچنان او را مورد لطف و محبت خویش قرار دهید تا شرمندة احسان شما گردد و به جبران خطای خود بپردازد، زیرا که گفتهاند «الانسان عبید الاحسان» و آنقدر که آدمیان تحت جاذبة عشق و محبت، مسیر رشد و پیشرفت را پیمودهاند با شلاق و کیفر و قهر در این مسیر ره نپوئیدهاند.
با این مقدمه سراغ آیاتی میرویم که ما را با جلوههای عملی و نمونههای عینی «خوبی در برابر بدی» آشنا میسازد تا این الگوها را نصبالعین خویش قرار دهیم و بکوشیم تا خود را به این ویژگی اخلاقیِ سترگ بیاراییم:
1. عکسالعمل هابیل در برابر تهدید قابیل
{لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لأقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ} (مائده/28): «اگر به سوي من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوي تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان میهراسم.»
یادآوری: هابیل یکی از فرزندان آدم، نماد انسانهای تقواپیشه و خداترس است؛ وی در برابر برادرش قابیل که او را تهدید به قتل کرده و آخرالامر نیز تهدید خود را اجرا میکند، میگوید: من چنین نخواهم کرد! این در حالی است که پیشگیری از جنایت و اقدام متقابل، حق مسلّم اوست اما بالاتر از حق، «احسان» و دست نیالودن به انتقام و خونریزی است.
2. عکسالعمل ابراهیم در برابر تهدید پدرش آزر
ابراهیم: {یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا}: «اي پدر! من میهراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردي.»
آزر: {قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لأرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا}: «گفت: اي ابراهیم! آیا تو از خدایان من روي میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند [یا سنگسارت خواهم کرد] و از من چند گاهی دور شو.»
ابراهیم: {قَالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا} (مریم/45-47): «گفت: درود بر تو، از پروردگارم براي تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است.»
یادآوری: آنگاه که آزر (پدرخوانده یا عموی ابراهیم) سخن مشفقانه و محبتآمیز حضرت ابراهیم را، با تهدید به سنگسار و تبعید جواب میدهد (پاسخ خوبی با بدی) ابراهیم برای او آرزوی سلامتی میکند و به او وعده میدهد که از پروردگارش برای او طلب آمرزش خواهد کرد (جواب بدی با خوبی).
3. بنّایی موسی و خضر برای مردمی که از دادن یک قرص نان به آنان استنکاف کردند
{فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ...} (کهف/77): «باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهري رسیدند از مردمش خوراك خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداري کردند؛ سپس دیواري در آن (شهر) یافتند که میخواست فروافتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر میخواستی براي آن مزدي دریافت میداشتی.»
یادآوری: تصور کنید دو پیامبر و بندة شایستة خدا، در سفرْ گرسنه شدهاند و خوراکی برای سدّ جوع و خوردن و سیر شدن ندارند، از مردمانِ روستایی در میان راه درخواست قرص نانی میکنند تا با آن خود را سیر کنند، اما آنان از دادن نان استنکاف میورزند! آیا این مردم شایسته احسان و برخورد محبتآمیز هستند؟ خضر میبیند دیواری از دیوارهای این روستا در حال فروریختن است، همراه حضرت موسی به بازسازی آن میپردازد بدون اینکه دستمزدی طلب کند و با آن خوراکی برای خویش تهیه نماید (رایگانبخشی بدون هیچ قید و شرط در برابر بخل و تنگچشمیِ طرف مقابل).
4. پرهیز یوسف از سرزنش برادران خطاکار خویش
{قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَإِنْ کُنَّا لَخَاطِئِینَ قَالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ} (یوسف/91-92): «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتري داده است و بیگمان ما گنهکار بودیم. (یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است.»
یادآوری: برادران یوسف به قصد کُشت او را از پدر جدا کردند و وی را در بیایان در درون چاهی افکندند و به پدر گفتند یوسف را گرگ خورد، رو در روی عزیز مصر (که خودِ یوسف بود) او را به دزدی متهم کردند، داغ دوریِ او را برای چند دهه بر دل پدر و مادرش گذاشتند، زمینة به بردگی رفتنِ او را در دیار غربت فراهم آوردند، او را گرفتار زندان کردند و ... اکنون به شوکت و سلطنت رسیده و آنان به ذلت قحطی و گرسنگی دچار شدهاند و سراغ یوسفی میآیند که نمیشناسندش اما یوسف آنان را میشناسد، بدون کوچکترین منّتی به آنان گندم و آذوقه میدهد و پول آن را نیز به آنان بازمیگرداند ... و آنگاه که آنان یوسف را میشناسند و به خطای خویش اعتراف میکنند، یوسف میگوید: شیطان بین من و برادرانم را شکرآب کرد و امروز هیچ سرزنشی متوجه شما نیست! و برای آنان از خدای مهربان بخشش میطلبد!
5. جانبازی پیامبر6 برای نجات دگرکیشان بدخواه
{فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا} (کهف/6): «بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی.»
{لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ} (شعراء/3): «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی.»
{أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا ... فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ} (فاطر/8): «پس آیا کسی که بدي کردارش در چشم وي آرایش یافته است و آن را نیکو میبیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ ... مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید که خداوند به آنچه انجام میدهند داناست.»
{لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ} (توبه/128): «بیگمان پیامبري از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است.»
یادآوری: آزار و اذیتها و جرم و جنایتهای مشرکان حقستیز مکه و سرزمین حجاز را در نظر بگیرید، آنگاه عکسالعمل پیامبر خدا - که گوشهای از آن در این آیات بازتاب داده شده- را مورد تأمل قرار دهید و به پاسخ این پرسش بیندیشید که آیا آنان سزاوار نفرین و مقابله به مثل بودند، یا حرص و دلسوزی و شفقت و تلاش بیوقفه و در حدّ جانبازی و از بین بردن خود برای نجات بدخواهان؟ پیامبر رحمت، واکنش دوم را برگزید و جواب تهمتهای ناروا، آزارهای پایانناپذیر، شکنجة پیروان برای جدا کردن آنان از پیامبر و دست برداشتن از کیش جدید، محاصرة اقتصادی در شعب ابوطالب و ... آنان را، با محبت، دلسوزی، خیرخواهی و تلاش خستگیناپذیر و فرسایندة روح و روان خویش برای دستگیری از بدخواهان و نجات آنان از منجلاب شرک و کفر و خرافات و اوهام و فساد و تبهکاری، داد و این بالاترین نمونه و مثال برای «خوبی در برابر بدی» است. چنانکه بعد از هجرت و استقرار در مدینه، پس از تحمیل جنگهای مکرر بر آن حضرت و پیمانشکنیهای پیدرپی، آنگاه که با فتح مکه و گسترش قدرت خویش بر پهنای سرزمین حجاز، فرصت انتقام از آنان را بهدست آورد، با مهرورزی تمام، همة آنان را مورد عفو و رحمت قرار داد، باشد که از او بیاموزیم و راه و رسم او را در مسلمانی بپوئیم تا مشمول شِکْوِه آن پیشوای رحمت قرار نگیریم که در پیشگاه خدا عرضه میدارد: «وَقالَ الرَّسولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذوا هٰذَا القُرآنَ مَهجورًا» (فرقان/30): «پروردگارا، همانا قوم من این قرآن را متروک گذاشتند».
بر این پایه اگر قرآن در آیات متعدد (ویژة دورههای آموزشی و تربیتی پیشرفته) مخاطبان آشنای خود را به دفع بدی با خوبی فرامیخواند، در عینیت زندگی نیز تجلّیات مختلف این آموزه را به تصویر میکشد تا معلوم شود که اگر کسی به آن عمل کند چه اتفاقی میافتد.
نافرمانی بنده و بخشش خدا
اجازه دهید ابتدا تجلّی این آموزه را در فعل خدا پیگیری کنیم و ببینیم هم او که فرمان «ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَن» صادر میکند شخصاً در برابر بدیها و نافرمانیهای بندگانش چه عکسالعملی از خود نشان میدهد، او که قدرت دارد بندگان عاصی و گناهکار خویش را به شدیدترین وجه مجازات کند و هرچه را به آفریدههای خویش داده است از آنان بازپس گیرد و حتّی حق حیات را از آنان سلب نماید، اما آیا چنین میکند یا همچنان به بندهنوازیاش ادامه میدهد و نعمتهایش را به سوی بندگان نافرمانش سرازیر میسازد، به آنان فرصت آزمون و خطا میدهد، دست آنان را میگیرد تا در پرتگاه یأس و ناامیدی سقوط نکنند و راه اصلاح و رشد را به روی خویش بسته نبینند.
آری! خدایی که بندگان خویش را به چشمپوشی از خطای دیگران فراخوانده است پیشاپیش و با صدای بلند و آشکارا به همه گنهکاران اعلام کرده است که: نگران مجازات الهی نباشید، زیرا خداوند همة گناهان را میآمرزد.
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (زمر/53)
«بگو: اي بندگان من که با خویش گزافکاري کردهاید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را میآمرزد؛ بیگمان اوست که آمرزندة بخشاینده است.»
پس اگر میخواهید بفهمید که دفع بدی با خوبی یعنی چه؟ بدانید که از جمله جلوههای آن این است که هرگاه از ناحیة کسی -که هرچه دارد از شما دارد و ادامة زندگی شرافتمندانه اش نیز به دست شماست- مورد ستم و نافرمانی قرار گرفتید، بهجای اینکه او را تنبیه کنید و دادههای خود را از او بازپس گیرید، خطای او را ببخشید و همچنان او را مورد لطف و محبت خویش قرار دهید تا شرمندة احسان شما گردد و به جبران خطای خود بپردازد، زیرا که گفتهاند «الانسان عبید الاحسان» و آنقدر که آدمیان تحت جاذبة عشق و محبت، مسیر رشد و پیشرفت را پیمودهاند با شلاق و کیفر و قهر در این مسیر ره نپوئیدهاند.
با این مقدمه سراغ آیاتی میرویم که ما را با جلوههای عملی و نمونههای عینی «خوبی در برابر بدی» آشنا میسازد تا این الگوها را نصبالعین خویش قرار دهیم و بکوشیم تا خود را به این ویژگی اخلاقیِ سترگ بیاراییم:
1. عکسالعمل هابیل در برابر تهدید قابیل
{لَئِنْ بَسَطْتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لأقْتُلَکَ إِنِّی أَخَافُ اللَّهَ رَبَّ الْعَالَمِینَ} (مائده/28): «اگر به سوي من دست دراز کنی تا مرا بکشی، من به سوي تو دست دراز نمیکنم تا تو را بکشم؛ که من از خداوند، پروردگار جهانیان میهراسم.»
یادآوری: هابیل یکی از فرزندان آدم، نماد انسانهای تقواپیشه و خداترس است؛ وی در برابر برادرش قابیل که او را تهدید به قتل کرده و آخرالامر نیز تهدید خود را اجرا میکند، میگوید: من چنین نخواهم کرد! این در حالی است که پیشگیری از جنایت و اقدام متقابل، حق مسلّم اوست اما بالاتر از حق، «احسان» و دست نیالودن به انتقام و خونریزی است.
2. عکسالعمل ابراهیم در برابر تهدید پدرش آزر
ابراهیم: {یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِنَ الرَّحْمَنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا}: «اي پدر! من میهراسم که عذابی از (خداوند) بخشنده به تو رسد آنگاه دوست شیطان گردي.»
آزر: {قَالَ أَرَاغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْرَاهِیمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لأرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا}: «گفت: اي ابراهیم! آیا تو از خدایان من روي میگردانی؟ اگر دست نکشی تو را با سنگ خواهم راند [یا سنگسارت خواهم کرد] و از من چند گاهی دور شو.»
ابراهیم: {قَالَ سَلامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا} (مریم/45-47): «گفت: درود بر تو، از پروردگارم براي تو آمرزش خواهم خواست که او با من مهربان است.»
یادآوری: آنگاه که آزر (پدرخوانده یا عموی ابراهیم) سخن مشفقانه و محبتآمیز حضرت ابراهیم را، با تهدید به سنگسار و تبعید جواب میدهد (پاسخ خوبی با بدی) ابراهیم برای او آرزوی سلامتی میکند و به او وعده میدهد که از پروردگارش برای او طلب آمرزش خواهد کرد (جواب بدی با خوبی).
3. بنّایی موسی و خضر برای مردمی که از دادن یک قرص نان به آنان استنکاف کردند
{فَانْطَلَقَا حَتَّى إِذَا أَتَیَا أَهْلَ قَرْیَةٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَنْ یُضَیِّفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یُرِیدُ أَنْ یَنْقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أَجْرًا ...} (کهف/77): «باز راه افتادند تا هنگامی که به مردم شهري رسیدند از مردمش خوراك خواستند، اما آنان از پذیرایی ایشان خودداري کردند؛ سپس دیواري در آن (شهر) یافتند که میخواست فروافتد، (خضر) آن را استوار کرد، (موسی) گفت: اگر میخواستی براي آن مزدي دریافت میداشتی.»
یادآوری: تصور کنید دو پیامبر و بندة شایستة خدا، در سفرْ گرسنه شدهاند و خوراکی برای سدّ جوع و خوردن و سیر شدن ندارند، از مردمانِ روستایی در میان راه درخواست قرص نانی میکنند تا با آن خود را سیر کنند، اما آنان از دادن نان استنکاف میورزند! آیا این مردم شایسته احسان و برخورد محبتآمیز هستند؟ خضر میبیند دیواری از دیوارهای این روستا در حال فروریختن است، همراه حضرت موسی به بازسازی آن میپردازد بدون اینکه دستمزدی طلب کند و با آن خوراکی برای خویش تهیه نماید (رایگانبخشی بدون هیچ قید و شرط در برابر بخل و تنگچشمیِ طرف مقابل).
4. پرهیز یوسف از سرزنش برادران خطاکار خویش
{قَالُوا تَاللَّهِ لَقَدْ آثَرَکَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَإِنْ کُنَّا لَخَاطِئِینَ قَالَ لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ} (یوسف/91-92): «گفتند: سوگند به خداوند که خداوند تو را بر ما برتري داده است و بیگمان ما گنهکار بودیم. (یوسف) گفت: امروز (دیگر) بر شما سرزنشی نیست، خداوند شما را ببخشاید و او مهربانترین مهربانان است.»
یادآوری: برادران یوسف به قصد کُشت او را از پدر جدا کردند و وی را در بیایان در درون چاهی افکندند و به پدر گفتند یوسف را گرگ خورد، رو در روی عزیز مصر (که خودِ یوسف بود) او را به دزدی متهم کردند، داغ دوریِ او را برای چند دهه بر دل پدر و مادرش گذاشتند، زمینة به بردگی رفتنِ او را در دیار غربت فراهم آوردند، او را گرفتار زندان کردند و ... اکنون به شوکت و سلطنت رسیده و آنان به ذلت قحطی و گرسنگی دچار شدهاند و سراغ یوسفی میآیند که نمیشناسندش اما یوسف آنان را میشناسد، بدون کوچکترین منّتی به آنان گندم و آذوقه میدهد و پول آن را نیز به آنان بازمیگرداند ... و آنگاه که آنان یوسف را میشناسند و به خطای خویش اعتراف میکنند، یوسف میگوید: شیطان بین من و برادرانم را شکرآب کرد و امروز هیچ سرزنشی متوجه شما نیست! و برای آنان از خدای مهربان بخشش میطلبد!
5. جانبازی پیامبر6 برای نجات دگرکیشان بدخواه
{فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ عَلَى آثَارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهَذَا الْحَدِیثِ أَسَفًا} (کهف/6): «بسا اگر به این سخن ایمان نیاورند تو، به دنبال ایشان از دریغ، جان خود بفرسایی.»
{لَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَفْسَکَ أَلا یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ} (شعراء/3): «مبادا خود را از اینکه (مشرکان) ایمان نمیآورند به هلاکت افکنی.»
{أَفَمَنْ زُیِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا ... فَلا تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَاتٍ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ} (فاطر/8): «پس آیا کسی که بدي کردارش در چشم وي آرایش یافته است و آن را نیکو میبیند (چون کسی است که رهیافته است)؟ ... مبادا جانت از دریغ خوردن بر آنان بفرساید که خداوند به آنچه انجام میدهند داناست.»
{لَقَدْ جَاءَکُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَءُوفٌ رَحِیمٌ} (توبه/128): «بیگمان پیامبري از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است.»
یادآوری: آزار و اذیتها و جرم و جنایتهای مشرکان حقستیز مکه و سرزمین حجاز را در نظر بگیرید، آنگاه عکسالعمل پیامبر خدا - که گوشهای از آن در این آیات بازتاب داده شده- را مورد تأمل قرار دهید و به پاسخ این پرسش بیندیشید که آیا آنان سزاوار نفرین و مقابله به مثل بودند، یا حرص و دلسوزی و شفقت و تلاش بیوقفه و در حدّ جانبازی و از بین بردن خود برای نجات بدخواهان؟ پیامبر رحمت، واکنش دوم را برگزید و جواب تهمتهای ناروا، آزارهای پایانناپذیر، شکنجة پیروان برای جدا کردن آنان از پیامبر و دست برداشتن از کیش جدید، محاصرة اقتصادی در شعب ابوطالب و ... آنان را، با محبت، دلسوزی، خیرخواهی و تلاش خستگیناپذیر و فرسایندة روح و روان خویش برای دستگیری از بدخواهان و نجات آنان از منجلاب شرک و کفر و خرافات و اوهام و فساد و تبهکاری، داد و این بالاترین نمونه و مثال برای «خوبی در برابر بدی» است. چنانکه بعد از هجرت و استقرار در مدینه، پس از تحمیل جنگهای مکرر بر آن حضرت و پیمانشکنیهای پیدرپی، آنگاه که با فتح مکه و گسترش قدرت خویش بر پهنای سرزمین حجاز، فرصت انتقام از آنان را بهدست آورد، با مهرورزی تمام، همة آنان را مورد عفو و رحمت قرار داد، باشد که از او بیاموزیم و راه و رسم او را در مسلمانی بپوئیم تا مشمول شِکْوِه آن پیشوای رحمت قرار نگیریم که در پیشگاه خدا عرضه میدارد: «وَقالَ الرَّسولُ يا رَبِّ إِنَّ قَومِي اتَّخَذوا هٰذَا القُرآنَ مَهجورًا» (فرقان/30): «پروردگارا، همانا قوم من این قرآن را متروک گذاشتند».