يكي از حقوق متقابل مردم و حكومت، حقوق كارگزاران است
در اين رابطه حضرت امير(ع) فرموده اند: "حق من بر شما وفا به بيعت و نصيحت و خيرخواهي در حضور و غياب است، و هرگاه شما را خواندم اجابت نموده و دستوراتم را اجرا نماييد." (1)
و همچنين فرموده اند: "به طور منافقانه و تصنعي با من رفتار نكنيد، و گمان مبريد مورد حقي كه به من پيشنهاد ميشود برايم سنگين باشد و يا درپي بزرگ ساختن خويش باشم ; زيرا كسي كه شنيدن حق و يا عرضه عدالت بر او برايش مشكل باشد عمل به آن دو برايش مشكل تر است . بنابراين گفتن سخن حق و يا مشورت عدالت آميز خودداري نكنيد; زيرا من (شخصا به عنوان يك انسان) خويش را فوق اشتباه و خطا نمي پندارم و از آن در كارم ايمن نيستم، مگر اينكه خدا مرا به قدرت خويش حفظ نمايد." (2)
بنابراين از جمله حقوقي كه حكومت صالح و واليان و كارگزاران چنين حكومتي بر مردم خويش دارند اين است كه دائما مورد خيرخواهي و نصيحت مردم قرار گيرند و آنچه خير و صلاح است به آنها تذكر داده شود، و در آنچه خلاف دستور خدا نبوده و مطابق قوانين و تعهدات متقابل است از آنها اطاعت كنند و در انجام وظايف شرعي و
تعهدات قانوني كوتاهي نكنند، و در حل مشكلات و گرفتاريها - مانند: زلزله، سيل و جنگ - حكومت را ياري نمايند. ولي اطاعت از حاكمان در اموري كه معصيت خدا باشد جايز نيست ; چنان كه از حضرت اميرالمؤمنين (ع) نقل شده است كه : "اطاعت مخلوق در معصيت خالق جايز نيست ." (3)
[1] "... و اما حقي عليكم فالوفاء بالبيعة و النصيحة في المشهد و المغيب والاجابة حين ادعوكم، والطاعة حين آمركم";نهج البلاغه عبده، خطبه 34.
[2] "و لاتخالطوني بالمصانعة، و لاتظنوا بي استثقالا في حق قيل لي ، و لاالتماس اعظام لنفسي ، فانه من استثقل الحق أن يقال له اوالعدل أن يعرض عليه كان العمل بهما اثقل عليه فلا تكفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل، فاني لست في نفسي بفوق أن أخطي و لا آمن ذلك من فعلي الا أن يكفي الله من نفسي ما هو املك به مني"; نهج البلاغه صبحي صالح و عبده، خطبه 216.
[3] "لا طاعة لمخلوق في معصية الخالق"; نهج البلاغه عبده، حكمت 165.
حقوق عمومي مردم
حنان بن سدير صيرفي ميگويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمودند: هنگامي كه پيامبر(ص) توسط روح الامين با خبر شد كه مرگ او نزديك است، دستور داد مردم در مسجد حاضر شوند و سپس بالاي منبر رفت و پس از اعلام نزديك بودن مرگ خود فرمودند: "به حاكمان بعد از خودم خدا را در مورد امت خود يادآور ميشوم، مبادا مردم را رحم نكنند (و مورد ظلم قرار دهند); ترتيبي دهند تا بزرگان امت مورد احترام و اكرام، و ضعيفان آنان مورد شفقت و ترحم، و عالمان و دانشمندان مورد تكريم قرار گيرند; مبادا ضرري از قدرت حاكمان به مردم برسد و آنان در معرض ظلم و ذلت قرار گيرند; مبادا مردم به فقر و نيازمندي كشيده شوند، كه دين و ايمان آنان از دست ميرود و زمينه كفر آنان فراهم ميگردد; مبادا حاكمان درب خانه خود را به روي مردم ببندند و رابطه آنان با مردم قطع يا ضعيف گردد، كه در اين صورت قدرتمندان جامعه افراد و طبقات ضعيف را طعمه خود قرار ميدهند (و دست رنج و اموال آنان را به يغما ميبرند...).
سپس پيامبر(ص) فرمودند: "اي مردم شاهد باشيد كه من نصيحت و خيرخواهي لازم و وظيفه ام را انجام دادم ." سپس امام صادق (ع) فرمودند: "اين آخرين كلام پيامبر(ص) بر منبر خود بود." (1)
از طرف ديگر حق مردم اين است كه كارگزاران حكومت بدانند پذيرش حكومت آنان از سوي مردم باعث قدرت و نفوذ فرمان آنان شده است ; پس بايد مردم را ولي نعمت خود دانسته و به دور از رفتار قيم مآبانه با مردم مهربان باشند و از خدمت و حمايت آنان دريغ نورزند، و همچون پدري مهربان با آنان برخورد كنند; و در جهت تأمين حقوق اجتماعي آنان كوشا، و در مقابل خطاها بردبار و داراي شرح صدر باشند، و همواره در برابر اين نعمتي كه خداوند به آنها عطا فرموده است با خدمت به مردم شكرگزاري نمايند;(2)
[1] "نعيت الي النبي نفسه و هو صحيح ليس به وجع قال : نزل به الروح الامين قال : فنادي 6 الصلاة جامعة و امرالمهاجرين و الانصار بالسلاح و اجتمع الناس فصعد النبي (ص) المنبر فنعي اليهم نفسه ثم قال : "أذكر الله الوالي من بعدي علي امتي ! الا يرحم علي جماعة المسلمين فاجل كبيرهم و رحم ضعيفهم و وقر عالمهم و لم يضر بهم فيذلهم و لم يفقرهم فيكفرهم و لم يغلق بابه دونهم فيأكل قويهم ضعيفهم ..." ثم قال : "(قد) بلغت و نصحت ! فاشهدوا" و قال ابوعبدالله (ع): هذا آخر كلام تكلم به رسول الله (ص) علي منبره"; كافي، كتاب الحجة، باب ما يجب من حق الامام علي الرعية ...، ج 1، ص 406، حديث 4.
[2] برگرفته از رساله حقوق امام سجاد(ع)، تحف العقول، ص 261، شماره 17.
"لايشكر الله من لايشكر الناس" (كسي كه شكر مردم را نكند شكر خدا را نخواهد كرد).
حكومت عقلا و شرعا مكلف است شرايطي را فراهم آورد كه هريك از افراد جامعه بتواند در يك زندگي شرافتمندانه و از طريق كار و تلاش نيازهاي خود و خانواده اش را تأمين نمايد.
حكومت بايد اموال عمومي را به بهترين وجه حفاظت و نگهداري نمايد، و منابع مادي و مالي را كه متعلق به همه مردم است فقط در جهت مصالح عمومي و منافع ملي سرمايه گذاري و يا هزينه نمايد، و از اسراف و تجملات و مخارجي كه به نفع عموم مردم نبوده و هزينه كردن در مواردي كه مردم رضايت ندارند پرهيز كند.