سعیده سرهنگی
به نام خدا
روز تولد حضرت زینب سلام الله علیها، اغلب ما را به یاد سرور و شادمانی در خانه علی و فاطمه نمی اندازد. به یاد روز خجسته ای که دختری از جنس نور، درخشش آن کلبه آسمانی را چند برابر کرده بود. ما یاد چهره زیبای دو طفل آن خانه نمی افتیم، هنگامی که حضرت زهرا خواهر کوچکشان را چون تکه ای خورشید در آغوش آن ها می نهاد و تصور نمی کنیم که آسمان ۵ جمادی الاول آن سال، چگونه ستاره باران بود.
روز تولد بانوی صبر، بیشتر داغی هوای کربلا را برای ما تداعی می کند و تشنگی کودکان در خیمه ها را بر جان مان می ریزد.
ما حضرت زینب را با دویدن های مکرر در زیر آفتاب کربلا بر سربدن های خونین جوانان بنی هاشم به یاد می آوریم. گویی در تاریخ و در قلب های ما نام متبرک ایشان با حسین علیه السلام و کربلا گره خورده است.
*** *** ***
پرستار هم وطنم، ما صورت های زخمی شما را زیر ماسک ها دیدیم و بدن های سوخته تان زیر گان های گرم و سنگین. ما تلاش و ایثار بی حد و حصر شما را برای نجات تکتک مان نظاره گر بودیم.
ما در این روزهای نه چندان دور، زینب گونه بودن شما را به چشم دیدیم و امروز در روز ولادت بانوی صبر و ایمان و نور، تمام قد به احترام شما پرستاران می ایستیم و بوسه بر دست های چاک چاکتان می زنیم و می دانیم که اجرتان در مقامی رفیع با سیدالشهدا و خواهر بزرگوارشان است.
روز پرستار مبارک باد