هر يك از افراد جبهه غيرمسلمان - هرچند در حال جنگ با مسلمانان باشد - حق دارد به جبهه مسلمانان پناهنده شود و تقاضاي امان نمايد; و در اين صورت تقاضاي پناهندگي او بايد پذيرفته شود. و امان دادن به او - هرچند توسط ضعيف ترين افراد مسلمان باشد - معتبر است .
در قرآن مجيد آمده است : "و اگر يكي از مشركين از تو تقاضاي پناهندگي نمود، به او پناه ده تا بلكه كلام خدا را بشنود، و سپس او را به جاي امنش برسان ." (1)
[1] (و ان احد من المشركين استجارك فأجره حتي يسمع كلام الله ثم ابلغه مأمنه); توبه (9): 6.
پيامبراكرم (ص) فرمود: "مسلمانان با هم برادرند و در خون مساوي يكديگرند، و اگر پايين ترين شان از طرف آنان به كسي پناه داد بايد محترم شمرده شود." (1)
اگر مسلماني كه تابع دولت غيرمسلماني است به يك كشور اسلامي پناهنده شود، دولت اسلامي حق ندارد او را تحويل دهد; مگر آنكه ميان آن دو كشور قرارداد استرداد پناهندگان منعقد شده باشد. و در اين صورت اين موضوع بايد به كسي كه قصد پناهندگي دارد ابلاغ گردد، تا او فريب نخورد و به آن كشور اسلامي پناهنده نگردد.
اگر يك مسلمان به خاطر فرار از مظالم دولت متبوع خود به يك دولت اسلامي پناهنده شود، آن دولت حق ندارد او را تحويل دهد; مگر اينكه ميان آن دو كشور قرارداد استرداد پناهندگان منعقد شده باشد.
اگر غيرمسلماني به خاطر تمايل به اسلام به يك دولت اسلامي پناهنده شود، آن دولت حق ندارد او را تحويل دهد; مگر آنكه ميان آن دو كشور قرارداد استرداد پناهندگان منعقد شده باشد.
[1] كافي، كتاب الحجة، باب ما أمر النبي (ص) بالنصيحة ...، ج 1، ص 403، حديث 1.
اگر كسي - مسلمان يا غيرمسلمان - كه تابع دولت اسلامي است به يك دولت اسلامي ديگر پناهنده شود، چنانچه يكي از حقوق مردمي بر عهده او بوده و صاحب حق درصدد گرفتن آن باشد و بدون تحويل او گرفتن حق ممكن نباشد، دولت اسلامي بايد او را تحويل دهد; ولي اگر هيچ يك از حقوق مردمي بر عهده او نباشد، تحويل يا عدم تحويل بستگي به اختياراتي دارد كه مردم به دولت منتخب خود داده اند; مگر اينكه ميان آن دو كشور قرارداد استرداد پناهندگان منعقد شده باشد، كه در اين صورت در هر حال بايد تحويل داده شود.
و اصولا خارج شدن از محدوده هر حكومتي - هر چند حكومت حق باشد - حق هر انساني است و منع او جايز نيست .
در تاريخ آمده است : حضرت علي (ع) پس از بازگشت از بصره به كوفه جرير بن عبدالله را كه حاكم همدان بود عزل نمود، وي از حضرت خواست كه او را به سوي معاويه بفرستد و چنين بهانه آورد كه اقوام من در كنار معاويه هستند و من آنها را چه بسا با شما هماهنگ كنم، مالك اشتر ضمن اين كه چنين كاري را مناسب ندانست به حضرت گفت : فكر اين شخص همانند اقوامش ميباشد، حضرت فرمودند بگذاريد برود...(1) و نيز بعد از پايان جنگ جمل، والي بصره طي نامه اي به حضرت امير(ع) نوشت : عده اي از سران و افراد معروف آن شهر درصدد رفتن به شام و تماس با معاويه هستند، آيا اجازه بدهم آنها بروند يا نه ؟ حضرت در جواب نوشتند: "متأسف نباش كه با رفتن آنها عدد ياران تو كم میشود." (2) يعني بگذار هر كجا ميخواهند بروند.
[1] تاريخ يعقوبي، خلافة اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب، ج 2، ص 184.
[2] "لا تأسف علي ما يفوتك من عددهم"; بحار، ج 33، ص 521، باب اميرالمؤمنين .
حقوق بين انسان، طبيعت و حيوان
حق بهره برداري از طبيعت و آب و هوا و گياهان و حيوانات آن و منابع زيرزميني به طور مساوي متعلق به همه انسانهاست، و كسي نمي تواند مانع بهره برداري ديگري از طبيعت باشد; خداوند در قرآن فرموده است :
(هو الذي خلق لكم ما في الارض جميعا) (1)
"خداوند تمام آنچه را در زمين است براي شما خلق نمود."
و نيز فرموده :
(و سخر لكم ما في السموات و ما في الارض ...) (2)
"آنچه را در آسمانها و زمين است مسخر شما كرده است ."
[1] بقره (2): 29.
[2] جاثيه (45): 13.
از اين آيات فهميده ميشود نسل هاي آينده نيز در چنين حقي سهيم هستند. بنابراين كسي حق ندارد به گونه اي از طبيعت استفاده كند كه موجب آسيب رساندن به آن و محروميت ديگران گردد; اگرچه بهره برداري او در ملك خودش باشد. به عنوان مثال حق ندارد هواي سالم مورد استفاده ديگران را با دود، آب دريا و رودخانه را با فاضلاب،نگيرد، و بر پشت حيوان جز در راه خدا سوار نشود.(1) و در روايت ديگري از امام صادق (ع) آمده است : "پشت چهارپايان را محل جلوس و نشستن و صحبت نمودن قرار ندهيد." (2) و حضرت امير(ع) فرمودند: "با چهارپايان مدارا كنيد، و در حالي كه بر آنها باري قرار دارد نگاهشان نداريد، و با لجام به آنها آب ندهيد، و بيش از طاقت و توانشان چيزي بر آنها حمل نكنيد." (3) حتي اگر انسان حيواني را ببيند كه از گرسنگي يا تشنگي در حال مرگ است، واجب است آن را نجات دهد.
هيچ انساني حق ندارد بي جهت به حيوانات آسيب و آزار برساند; حضرت امير(ع) در آخرين جمله از وصيتنامه معروف خود فرمودند: "مبادا هيچ انسان يا حيواني را مثله كنيد، هرچند آن حيوان سگ هار باشد." (4)
و در روايتي از حضرت امام جعفرصادق (ع) آمده است كه : "زني به خاطر اينكه گربه اي را در بند كرده بود و آن حيوان از تشنگي جان داده بود دچار عذاب گرديد." (5)
[1] وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب 9 از ابواب احكام الدواب، حديث 1.
[2] همان، حديث 6.
[3] "ارفق بالبهائم و لاتوقف و عليها احمالها و لا تسقي بلجمها و لاتحمل فوق طاقتها"; دستور معالم الحكم و مأثور مكارم الشيم، ص 62. براي اطلاع بيشتر، ر.ك : بحارالانوار، كتاب السماء و العالم، باب 8 في حق الدابة، ج 61، ص 201 به بعد.
[4] "... و اياكم والمثلة و لو بالكلب العقور"; نهج البلاغه صبحي صالح، نامه 47.
[5] وسائل الشيعة، كتاب القصاص، باب 1 از ابواب القصاص في النفس، حديث 13.
همچنين از سفارشاتي كه در روايات اسلامي در مورد كيفيت ذبح و صيد حيوانات شده است ميتوان به حق حيوانات پي برد; از جمله : نهي از ذبح حيوان در شب،(1) كراهت رساندن كارد به نخاع حيوان قبل از ذبح كامل،(3) نهي از ذبح حيوان اهلي و خانگي توسط صاحبش،(2) نهي از قطع كردن تمام حلقوم حيوان همزمان با قطع چهار رگ اصلي،(4) نهي از ذبح حيوان در حالي كه حيوان ديگر به آن نگاه ميكند،(5) سفارش به تيز نمودن كارد و سرعت در انجام ذبح (به علت ايذاء كمتر حيوان) و نيز انجام ذبح به شكلي كه حيوان كارد را نبيند،(6) سفارش به بردن حيوان به مذبح با ملايمت و نرمش و نيز خواباندن آن با ملايمت و آب دادن به حيوان قبل از ذبح،(8) نهي از ذبح حيوان آبستن و شيرده،(7) نهي از سوزاندن تمام يا بعضي از اعضاي حيوان زنده،(9) نهي از سر زدن به پرندگان در شب و هنگام خواب و نيز نهي صيد بچه هاي پرندگان قبل
از بالندگي،(10) نهي اخته نمودن حيوانات،(11) و نهي از صيد حيوان به طور كلي و اينكه موجب قساوت قلب ميشود.(12)
علاوه بر حقوقي كه به طور خلاصه بيان شد حقوق ديگري نيز در شرع مقدس وارد شده كه هر كدام در جاي مناسب خود بيان شده است ; از جمله : "حق حضانت كودك"، "حق نفقه"، "حق قصاص يا عفو و يا اخذ ديه توسط اولياي دم"، "حق فسخ عقد بيع و عقد نكاح در موارد معين"، "حق فسخ هر عقد لازم در صورتي كه ضمن آن شرط شده باشد"، "حق طلبكار نسبت به مال رهن"، "حق شفعه"، "حق جعاله"، "حق سرقفلي در موارد معين"، "حق طلاق توسط شوهر و يا توسط زن در صورتي كه اين حق از طرف شوهر براي زن در ضمن عقد لازمي شرط شده باشد"، "حق رجوع شوهر در طلاق رجعي" و موارد ديگري كه تفصيل آن در رساله توضيح المسائل آمده است .
[1] همان، كتاب الصيد و الذبائح، باب 21 از ابواب الذبائح .
[2] همان، باب 6.
[3] همان، باب 40.
[4] همان، باب 9، حديث 7; مستدرك الوسائل، كتاب الصيد و الذبائح، باب 7 از ابواب الذبائح .
[5] وسائل الشيعة، كتاب الصيد و الذبائح، باب 7 از ابواب الذبائح .
[6] مستدرك الوسائل، كتاب الصيد و الذبائح، باب 2 از ابواب الذبائح، حديث 1 و 2 و 3.
[7] بحارالانوار، كتاب السماء و العالم، باب التذكية و انواعها، ج 62، ص 316، حديث 10.
[8] همان، ص 329، حديث 57.
[9] روضة المتقين، ج 9، ص 340; من لايحضره الفقيه، باب المناهي، ج 4، ص 5، حديث 4968، چاپ جامعه مدرسين .
[10] من لايحضره الفقيه، كتاب الصيد و الذبائح، ج 3، ص 321، حديث 4145.
[11] وسائل الشيعة، كتاب الحج، باب 36 از ابواب احكام الدواب، حديث 3.
[12] بحارالانوار، كتاب السماء و العالم، باب الصيد و احكامه، ج 62، ص 282، حديث 33 و 34.