بعثت و ره آورد نبی مکرم (ص)
استاد محمد رضا پروازی
در آستانه بعثت رسول الهی و اخرین ارسال شده رب العالمین (محمد مصطفی ص) جهان در شرایطی قرار داشت که، گروهی از مردمان آن عصر ساختاری از خیر و شر و نیکویی و زشتی را تحت سیطره دوگانه های [اهورامزدا و اهرمن] دیده که گذشته از اینکه دارای فرزند بوده که در اجتماع نیز حاضر شده و با قهر و آشتی، دوستان و دشمنان خود را معرفی مینمود و با عقالمه و کنعانیان و عموریان خصومت دیرینه داشته و همواره منتظر قربانی شدن انان بوده و رغبتی وافر به تجمل و طلا و محبتی گسترده به قوم اسراییل و نفرتی فراگیر، به تمامی آنان که خارج از این دایره قرار داشتند!!! گذشته از آن کتابی را هم ملعبه نگاه اعتقادی خود میدانستند که همواره در معرض تحریفات روزانه و تغییرات متنی به دست زورمداران و زر پرستان عصر بود. خدای این جماعت گاهی کنار رود اردن آمده، غضب نموده و هزاران نفر را محکوم به مرگ و گاهی هم از درون ابر ندای قتل قومی دیگر را صادر کرده و نهایتا برای جنگ با بدسگالی های اهرمن و از میان برداشتن آن از امشاسپندان کمک میگرفت!
گروه دیگر از مردمان آن عصر گرفتار سه گانه [پدر، پسر و روح القدس] بوده که پسر خود را برای کفاره گناهان خلق فدا نموده بود! و یا سه روز پس از مرگ، قبر را شکافته و در پی صلیب خود بوده و نهایتا به آسمان صعود نموده است! بزرگان این گروه گناه می بخشیدند و بهشت می فروختند.
سرکردگان هر دو گروه برای توجیه جهان و خلقت و خالقیت از حیوان و گیاه و کهکشانها اسطوره ساخته و در پی صدور احکام و فرامینی برای حکمرانی، صدها مدل اصلاح و تبصره در متون دینی وارد نموده و درصدد تحکیم پایه های فرمانروایی خود بودند.
در هر دو گروه حاکمان و متولیان دین، صاحبان قدرت و ثروت و دارایی ها بوده و مردم تخدیر شده و استحمار گردیده، اسیران در دست ایشان بوده، زندانی شده ، مقطوع الاعضاء و سوزانده می شدند.
جهان دینی آن عصر، جهانی بر پایه خرافه و طلسم و جادو و جن گیری و جن سازی بوده و حاکمان اجتماع و متولیان دین و غریق نجاتان حرفه ای در مواظبت از عدم خروج مردم عصر خویش از منجلاب خیالات و خامی ها طی طریق می نمودند. در این نگاه و اعتقاد استکه هیچ کس بدون واسطه نه میتواند و نه باید با خدای خویش ارتباطی برقرا نماید، زیرا چنین عمل و نگاهی، گناهی عظیم به شمار میرفت.
در میان دیگر فرق و ادیان خیالی نیز اوضاع درونی آنان بهتر از دو گروه فوق نبوده، زیرا شاهنشاهان، حاکمان علی الاطلاق ، امپراتوران نمایندگان رسمی خداوند، موبدان با ادرار گاو در صدد توبه دادن و خدای آنان وظیفه حکمرانی در آسمان ها را داشته و بعضی از روزهای هفته نیز به استراحت میگذراند.
گروههای سه گانه فوق در زمره دینداران و بهره مندان از فرهنگ و تمدن بودند.
گروه چهارم که از آن به کافران وبت پرستان یاد میشود، چه در صحنه اجتماع و چه در زمینه خانوده و حیات شخصی، اوضاعی بمراتب فاجعه بار تر از سه گانه های فوق داشتند.
در میان این گروه یکی از رقت بار ترین و بدوی ترین ها، اکثریت مردم بادیه نشین حجاز بوده که درنده خویی و خشونت و دد منشی در اجتماع و خانواده و بت پرستی و اوهام گرایی در عقیده، زبانزد متون تاریخی بی طرف بوده و از جمله عقب افتاده ترین های آن عصر به شمار میروند.
در صحنه اعتقاد، صنایع دستی (بت ها)، همچون لات و هبل و عزی و فلس و منات، خدایان مردم طایف و مکه و نخله و مدینه بوده و سرنوشت انسان ها در دستان بتهای بی جان ساخته شده از سنگ و چوب بوده و فرزندان خانواده ها قربانیان در پای آنها بودند! در صحنه حیات اجتماعی و خانوادگی نیز داستان بادیه نشینان حجاز فجیع تر از عرصه اعتقادی بود.
زیرا، پر رونق ترین بازار تجاری انان تجارت زنان و دختران و بردگان بوده، انسان دزدی و فروش انان در بازارهای خاص از مشاغل تیز هوشان محسوب شده، کشتن انسانها برای دستیابی به حیوان از اقدامات شجاعانه قلمداد شده، دفن دختران بیش از نیاز مردان را آبرو میدانستند، در درگیریهای قومی اجازه داشتند زنان و فرزندان اقوام دیگر را به غنیمت گرفته و هر بلایی که دلخواه انان بود بر سر اسیران بیاورند، به آتش کشیدن شهرها و آواره نمودن مردم از خصایص قوم قدرتمند بوده، دفن کردن مخالفین در گورهای جمعی منش سیاسی بوده و مقصد اعلی غرایز و مقصود عالی شهوت انسانها بوده و موهومات ذهنی، معقول و باورهای غلط، مطلوب می نمود.
در چنین شرایطی از حیات انسان و چنین بستری از فرهنگ و تمدن بود که مردی از درون آنها با انتخابی الهی و با شناختی از حقیقت انسان ظهور کرده و با ملاطفت و ملایمت و با تکیه بر آفریننده انسان و با نگاه به فطرت درونی مخلوقات ندایی اشنا سر داده و انسان سرگردان و تحقیر شده خارج از مدار طبیعی را به مسیر کرامت و طهارت و آزادگی و بالندگی دعوت نمود :
1- انی جاعل فی الارض خلیفه
او با بیان این نگاه غل و زنجیر اسارت را نفی و بال های پرواز را برای صعود به قله آزادی و ازادگی به ارمغان آورد.
2- لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم
با بیان این جمله در صدد ترسیم جمال انسان با آراستگی ای بود که هیچ مخلوقی از مخلوقات الهی توان رسیدن به او را نخواهد داشت.
3- و سخر لکم ما فی السموات و ما فی الارض جمیعا
نشان داد که همه هستی در زمین و آسمان برای او بوده و همین انسان است که علت خلقت قرار دارد.
4- ان اکرمکم عند الله اتقیکم
با این سخن همه برتری ها و طبقات و امتیازات را نفی کرده و کرامت و بزرگواری را در گرو طهارت و سلامت نفس دانست.
5- فالهمها فجورها و تقویها
او انسان آواره عصر را به دین درونی دعوت نموده و توانمندی درون را در امر و نهی بندگان خدا به خباثت و طهارت متذکر شد.
6- فطره الله التی فطر الناس علیها
فریاد طهارت ذاتی انسان و وجود گوهر مغفول هدایت گر را متذکر شد تا چراغ هدایت فراموش شده نزد همگان را یادآور شود.
7- انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا
ندای آزادی و ازادگی را در پذیرش اختیاری هدایت و ضلالت را فریاد زد و انتخاب اختیاری و نفی مختارانه دینداری و کفر ورزی را حق انسانی او دانست.
8- و ان تعفوا اقرب للتقوی
همانطور که طهارت و تقوی را قله انسانیت اعلام داشت، گذشت و بخشش و چشم پوشی از خطای دیگران را راهی برای رسیدن به قلل انسانیت اعلام داشت.
9- و لو انهم اقاموا التوراه و الانجیل و ....
با آنکه خود را آورنده قرآن و آخرین کتاب الهی میدانست، از تورات و انجیل به نیکی یاد کرده و عاملین به دستورات آن دو را از یهودیان و مسیحیان، اهل سعادت دانست.
10- و من اسلم وجهه لله و هو محسن
در اجتماعی که هر کدام از یهودیان و مسیحیان و زرتشتیان و بودا و غیره خود را حق مطلق خوانده و دیگران را کافر و بدکیش مستحق قتل و سوزاندن میدانستند، دین حقیقی را تسلیم بودن دانسته و آن را وصفی از اوصاف انسان دیده و در صدد نفی قالب ها و اسم های قراردادی بود.
11- و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین
و او انسانی بود با ره آوردی مهرافکن و کرامت گستر که شامل همه انسان های علاقه مند به صداقت و طهارت و کرامت از همه ادیان اسمی و قالب های شکلی.
12- و لست علیهم بمصیطر
و نهایتا هیچ سلطه و سیطره ای را بر خود قایل نبوده و جز راهنمایی و ابلاغ پیام الهی را بر خود نمی پسندید.
این منش و این روش نبوی ص بود که ره آورد او را در اخرین مرحله از مراحل متعدد ارسال وحی الهی، جهان شمول و جهان گستر نموده و مخلوق اواره و سرگردان در وادی حیات انسانی خود را به بلوغ عقلی رهنمون شد.